در حالت ایدهآل، با رواج فعلی در استفاده از ابعاد هندسی و رواداری(GD&T)، دادهها باید در سراسر فرآیند تولید و سیستم اندازهگیری هماهنگ شوند (یعنی یکسان شوند) و این باید خیلی زود در فرآیند APQP ایجاد شود. مسئولیت اولیه این امر ممکن است بر عهده مهندس طراحی محصول، کنترل ابعاد و غیره بسته به سازمان خاص باشد. زمانی که طرحهای داده در طول یک فرآیند تولید، بهویژه در سیستمهای اندازهگیری، مطابقت نداشته باشند، منجر به وضعیتی میشود که ممکن است موارد اشتباه اندازهگیری شود، و ممکن است مشکلاتی وجود داشته باشد، که منجر به کنترل ناکارآمد فرآیند تولید میشود.(هماهنگی مبنا)
ممکن است مواقعی پیش بیاید که طرح مبنا مورد استفاده در مونتاژ نهایی نتواند با طرح مورد استفاده در فرآیند تولید فرعی مطابقت داشته باشد. در چنین شرایطی، میتوان آن را در اولین فرصت ممکن در فرآیند APQP ایجاد کرد تا همه اعضای تیم مشکلات و درگیریهای احتمالی را که ممکن است در راه باشد درک کنند و فرصتی برای انجام کاری در مورد آن داشته باشند. در طول این فرآیند، ممکن است نیاز به بررسی طرحهای دادههای مختلف برای درک تأثیر این تفاوتها وجود داشته باشد.
برخی از کالاها دارای ویژگی هایی هستند که می تواند مشکلات بیشتری را نسبت به سایرین ایجاد کند، مانند میل بادامک، یا سایر مشخصات گرد، استوانه ای یا لوله ای. به عنوان مثال، یک میل بادامک باید در مرکز ساخته شود اما ویژگی های مهم محصول در لوب آن است. یک روش یا طرح مبنا ممکن است برای تولید مورد نیاز باشد در حالی که طرح دیگری برای اندازه گیری محصول نهایی مورد نیاز است.
پیش نیازها و مفروضات
قبل از بحث در مورد توسعه تامین کننده گیج، فرض می شود که موضوعاتی مانند طراحی محصول مهندسی “صحیح” (GD&T) و طراحی فرآیند “صحیح” (طراحی که امکان اندازه گیری در زمان و مکان مناسب در فرآیند را فراهم می کند) وجود دارد. حل شد. با این حال، این نباید از در نظر گرفتن این مسائل با اعضای تیم مناسب در اوایل فرآیند APQP کم کند.
فرض بر این است که تامین کننده گیج با فرآیند APQP،در یک رویکرد تیمی، درگیر خواهد شد. تامین کننده گیج درک واضحی از فرآیند کلی تولید و استفاده از محصول ایجاد می کند تا نقش او نه تنها توسط او بلکه توسط سایر اعضای تیم (تولید، کیفیت، مهندسی و غیره) درک شود.
بسته به برنامه/پروژه خاص یا سایر محدودیت ها ممکن است در برخی از فعالیت ها یا ترتیب آن فعالیت ها همپوشانی جزئی وجود داشته باشد. به عنوان مثال، تیم APQP بدون ورودی زیاد از منبع گیج ممکن است مفاهیم گیج خاصی را توسعه دهد. سایر مفاهیم ممکن است به تخصص منبع سنج نیاز داشته باشد. که ممکن است ناشی از پیچیدگی سیستم اندازه گیری و تصمیم تیمی در مورد اینکه چه چیزی منطقی است، باشد.